به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ عزیزالله حاجی مشهدی، منتقد سینما، نوشت: «نزدیک شدن به برخی از موضوعات در سینمای ما همواره به نوعی دل به دریا زدن نیاز دارد. ژرژ هاشمزاده در نخستین فیلم سینمایی خود، با همراهی مهدی شیرزاد به سراغ موضوعی رفته است که پرداختن به آن، به عنوان نوعی آسیب اجتماعی، کار چندان آسانی نیست.
«در سکوت» به بغض درگلومانده زنی میانسال میپردازد که پس از ۲۳ سال به ایران بازگشته است تا با واگویه رازی رنجآور خود را از یک عذاب وجدان روحفرسا نجات دهد.
استفاده از چند چهره صاحبنام در بازیگری، از فاطمه معتمدآریا گرفته تا سعید پورصمیمی و پانتهآ پناهیها و ویشکا آسایش، تلاشی آگاهانه برای تضمین موفقیت فیلم در پرداختن به یک موضوع به نسبت تکراری در سینمای ماست. موضوع تکراری اگر با نگاه تازه و بهویژه با پرداختی خلاقانه همراه نباشد، دستکم برای مخاطب حرفهای سینما نمیتواند چندان جذاب باشد. نمایش «در سکوت» بعد از چهار سال، در گروه سینمای هنر و تجربه، نمیتواند آن را به عنوان اثری تجربهگرا و دارای نوجوییهای آشکار در فرم و ساختار کلی آن جلوه دهد.
ساختار روایی فیلم دارای اشکال است، چراکه وقتی در فیلمنامه با قصه چندان پیچیده و فاقد لایههای چندگانه روبهرو هستیم، ایجاد پیچیدگی در بیان قصه، درست همانند کاربرد نابهجای تعقیدات لفظی در صنعت شعر است که فایدهای جز ایجاد پیچیدگی در بیان شاعرانه ندارد و در اینجا نیز کار سازنده فیلم را در بیان روان و ساده قصه اصلی فیلم دشوار ساخته است.
وقتی با مادری مثل سودابه (فاطمه معتمدآریا)، زنی دانشآموخته و روشنفکر، روبهرو میشویم که حالا به ایران باز گشته است تا با اجرای طرح بسیار سودمند زیستمحیطی تولید انرژی پاک از زباله، به کشورش خدمت کند، انتظار نداریم چنین شخصیتی برای بازگویی هرچند تلخ ستمی که سالها پیش به شکل یک تجاوز وحشیانه بر او رفته است و در فیلم نیز با تصاویری رنگپریده در قالب یک صحنه کوتاه بازگشت به گذشته یادآوری میشود، چندان ناتوان باشد. همه هوش و حواس سودابه از بدو ورود، متوجه پیدا کردن راهی برای نزدیک شدن به دخترش ستاره (سوگل خلیق) است؛ دختری که در تمام سالهای زندگیاش در کنار پدربزرگ و مادربزرگ خود، هر وقت سراغ مادرش را گرفته، پاسخ روشنی نشنیده است.»